سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در دین خدا تفقّه کند، خداوند همّ وغمش را کفایت می کند و از جایی که به فکرش نمی رسد روزیش دهد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
3  پیدای پنهان  4

از کرانه کوثر (دوشنبه 85/4/5 :: ساعت 4:58 صبح )

فاطمه! اى گلواژه آفرینش!

کجا زبان ما را رسد که وصف تو گوییم و کجا به اندیشه ما آید که ذکرتو آریم، و کجا توان قلم بود که نقش حسن تو نویسد و کدام آینه است‏که درخشش نور تو را بتاباند.

فاطمه! اى بزرگ‏بانو!

اى نام تو، جامع کمالاتت که گویاى عصمت آتش‏سوز توست. اى آن که‏دامنت، رسالت‏سردار توحید را پرورد. اى آن که مهر رخت،خورشید فروزان مریم و آسیه و خدیجه را فزونتر است; چرا که‏جهان بانوان را تو سرورى. اى آن که شهد شهادت سوزانت را ازچشمه صداقت و اخلاص چشیده‏اى. اى آن که بر گرده گیتى، دوریحانه مصطفى(ص) را مادرى، پس نقش‏آفرین کربلاى 61 تویى; آرى‏تویى. اى آنکه بر در بهشت، نامت نقش بسته است، تو مظهر خشم‏خدایى، تو جلوه‏گاه رضاى حقى.

و تو اى نامت، زینت‏آراى آستانه بهشت، تو چه دیدى؟ چه کشیدى که‏جز خداى، خبر ندارد! آن فرشته که تسلیت‏بخش دل آزرده و به‏غم‏نشسته‏ات بود، چه مى‏گفت؟ چگونه تسلیتت مى‏داد؟

فاطمه! اى دختر رسالت!

اى به حق واصل! اى ناجى شانه‏هاى در بند بردگى! همه مى‏گفتند: این‏دختر رسول خداست، او فرزند رهبر ماست. ولى تو یادگار همسرت‏را از گردنت‏باز مى‏کنى، و گردنى را با بهاى آن آزاد مى‏سازى، چرا که‏مایه مسرت قلب پیامبر است.

فاطمه! اى زایر قبر شهیدان!

تو گلواژه شهادتى. تو بهشتیان را جلودارى. تو مظهر حیایى. چه کسى‏را رسد که فرداى قیامت در مسیرت سر بر آرد. اى خلایق! سر فرودآرید! چشم فرو بندید که حیا مى‏آید. پس چگونه بود که همین دیروز،آرى آن روز که در سوگ بودى، تو را حرمت نداشتند؟ چه کسى درخانه توحید را پاس نداشت؟ چه کسى جمع بهشتیان را پریشان کرد؟تو را پدر، «شافعه‏» خواند چرا که بانوان بهشتى به شفاعت تو دربهشت‏خانه گزینند.

فاطمه! اى واژه خوشبختى!

تو واژه خوشبختى را معنا بخشیدى. تو توحید را خانه‏دارى کردى.دستى که چرخ هدایت را مى‏گرداند، همو آسیاى کوچک خانه‏خویش را براى پخت گرده نانى مى‏چرخاند. شاهدش دست پینه‏بسته‏و تاول‏زده است. همو که در کنار خندق براى پدر، گرده نانى مى‏برد، وهمو که شمشیر مجاهد مردى چون على مرتضى(ع) را مى‏شوید، و هموکه در دفاع از ولایت و فدک که مظهر افشاى دوزخیان و دشمنان‏سامرى‏نسب بود، به خطابه مى‏نشیند، آرى، همو غنچه دامن خویش‏را به سینه مى‏چسباند تا از گریه باز ایستد و مهر مادر بچشد.

 


¤ نویسنده: سید حسین رضوی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

»» منوها
[ RSS ]
[خانه]
[درباره من]
[ارتباط با من]
[پارسی بلاگ]
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 6
مجموع بازدیدها: 8438
 

»» درباره خودم
 

»» لوگوی خودم

 

»» اشتراک در وبلاک
 
 

»» دوستان من
 

»» آهنگ وبلاگ